محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

محمد امین گل پسر مامان و بابا

جشن فارغ التحصیلی

دیروز عصر مراسم فارغ التحصیلی گل پسرم به همراه دوستانش برگزار شد. مراسم خیلی خوبی بود . کادر مهد کودک مخصوصا مربی مقطع آمادگی خیلی زحمت کشیده بودند دستشون درد نکنه بچه ها هم که با شعرهای زیبا و فوق العاده هماهنگشون سنگ تمام گذاشتند .  بعد از قرائت سوره کوثر توسط بچه هایی که نشسته اند شعری را مربوط به سوره کوثر خواندند. در حال خواندن شعری به زبان محلی برای خوش آمد گویی به والدین و میهمانان  در حال اجرای نمایشی در مورد طبیعت   شعری در مدح پیامبر اکرم(ص) بچه ها در حال خواندن شعری با مضمون خداحافظی از مهد کودک و آمادگی گل پسرم در حال دریافت پایان نامه...
11 خرداد 1394

جشن فارغ التحصیلی(کارت)

امروز عصر جشن فارغ التحصیلی گل پسرم از مقطع آمادگی برگزار میشه گل پسرم قراره تو این جشن نقش کوه با صلابت را داشته باشه خیلی خوشحاله و کلی شعر خونده و خودش رو آماده کرده ، این هم از کارت دعوتش   ...
10 خرداد 1394

کلیبر- قلعه بابک

جمعه از فرصت تعطیلی استفاده کردیم و راهی کلیبر شدیم البته مقصد اصلی قلعه بابک بو د گل پسرم سوالات زیادی در مورد قلعه میکرد مثلا میگفت الان اونجا سربازها هستند؟ اونجا اسلحه هست؟ و غیره و خیلی ذوق و شوق داشت که اونجا رو ببینه و غافل از اینکه ............................  اینجا نزدیک اهر هست و به زور گل پسرمو راضی کردم ازش عکس بگیرم. مسیر قلعه بابک و هوای سرد و بادی و دو دلی ما که می تونیم به قلعه برسیم یا نه ؟ محمد امین که پله های مسیر رو بدو بدو رفت بالا مه پشت سر محمد امین که هر لحظه بیشتر میشد و نوید یک هوای ............. و غافل از اینکه ، به خاطر این گفتم چون چنان تگرگی ...
30 ارديبهشت 1394

سفر نامه جنوب 1

27 اسفند 1393 فرصتی پیش آمد و با کاروان راهیان نور عازم مناطق جنگی جنوب شدیم .سفر خیلی خوبی بود همراه با تجربیات جدید و اتفاقات خیلی خوب هم برای ما و هم برای بچه ها .محمد امین تو این سفر خیلی بهش خوش گذشت هم از این لحاظ که با اتوبوس سفر می کردیم و هم از این لحاظ که دوستان خوبی مثل رضا و محمد جواد تو اتوبوس باهاش همراه بودند و دو تا از دوستان خوبی که قبلا باهاشون آشنا بود هم تواین سفر با مابودند.(مهدی و مصطفی) در ضمن ما راننده گلی هم داشتیم که خیلی چیزها تو این سفر ازش یاد گرفتیم چیزهایی مثل صفا و صمیمیت، احترام به دیگران و خوش قلب بودن ، سعه صدر و ... که ایشون تمام ساعاتی که در اتوبوس بودیم رو برای ما شیرین و لذت بخش کرده بود مخصوصا با سرگ...
10 ارديبهشت 1394

نمایشگاه کتاب

چند روز پیش رفتیم نمایشگاه بین المللی کتاب گل پسرم هر جا که غرفه ای را می دید که ویژه کشیدن نقاشی هست با کمال رغبت میرفت و نقاشی می کشید (بماند که قبلا هیچ علاقه ای به کشیدن نقاشی نداشت) وقتی هم که یکی از سالنها رو ترک کردیم پاهای بابایی و منو محکم بغل گرفت و گفت مرسی منو آوردین نمایشگاه کتاب که بتونم کلی نقاشی بکشم   به چی فکر می کنی عزیزم   این اولین نقاشی تو غرفه کاریکاتور بود این نقاشی را هم در غرفه بانک صادرات کشید اینجا غرفه کانون پرورشی کودکان و نوجوانان هست اینم نقاشیش.  باز هم خونه       ...
23 مهر 1393