محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

محمد امین گل پسر مامان و بابا

شیرین زبون

1- محمد امین تازه گیها خیلی در مورد خدا و اینکه جرا خدا را  نمی بینیم و ... از ما سوال میپرسه مثلا پریروز از باباش پرسید بابا ما می تونیم یواش با خدا صحبت کنیم  بابایی گفت بله بعد پرسید حتی اگه دهنمون و کیپ ببندیم هم می تونیم با خدا صحبت کنیم بابایی جواب مثبت داد بعد از چند دقیقه گفت بابا پس چرا وقتی من صحبت میکنم خدا با من صحبت نمیکنه بابایی هم توضیح داد که خدا در قران حرفهاش رو به ما گفته و وقتی ما قران می خونیم انگار که خدا با ما حرف میزنه و .... 2- دیشب گل پسرمون قبل از خواب به باباش گفت بابایی میشه یک محله برای من بخری که من قربان(منظور پسر گلم رئیس و حاکم و یک چیزایی شبیه این بوده) اونجا بشم و همه به حرفها...
13 ارديبهشت 1393

یاد ایام

دیشب که یاد ایام کرده بودم و داشتم آلبوم عکسهای بچه ها رو نگاه میکردم این یاددشت و که خودم نوشته بودم را پیدا کردم: دومین میوه باغ زندگیمان محمد امین در 8/6/88 روز یکشنبه ساعت 30/8 صبح ( یکی از روزهای ماه رمضان ) به دنیا آمد وزنش 50/3 بود پسری کوچک و قد بلند. از سن 20 روزگی کم کم شروع به خندیدن کرد و ما فهمیدیم که پسری خنده روست حدود سن 5/2 ماهگی مارو با چشمش تعقیب میکرد از پایان 3 ماهگی شروع به غلط زدن و خوابیدن به روی شکمش میکرد و از حدود 5/3 ماهگی کم کم سعی میکرد اشیاء را با دستش بگیرد . ادامه مطلب را ببینید.... حالا دیگه با صدای بلند می خندد خیلی مهربان و خنده رو است اگر غذایش را به موقع بخورد و مسئله ای نداشته باشد ...
15 آبان 1392
1