شیرین زبونی
پنج شنبه که گل پسرمو از مهد کودک می آوردم تو راه محمد امین گفت : مامانی وقتی بزرگ شدم برام لباسهای بزرگ میخری مثل بابایی،منم گفتم که هم الان برات لباس میخرم هم وقتی بزرگ شدی،بعدش گفتم پسرم الان که بچه ای خوبه و میتونی حسابی بازی کنی ولی وقتی مثل بابا شدی باید همش کار کنی و پول بیاری ، محمدامین گفت: من هم کار میکنم و پول میارم گفتم مامانی از پولهات به من هم میدی کمی فکر کرد و گفت اگه یواش بیای تو گوشم بگی که به من پول بده اونوقت من هم بهت پول میدم گفتم نمیشه بهت نگم و شما خودت به من پول بدی گفت نه باید خودت یواش تو گوشم بگی تا من بهت پول بدم
جلل الخالق
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی