جشن تولد
دیروز که تولد گل پسرم بود آقا جون هم خونه ما آمده بود منهم که ترجیح میدم بیشتر کیکها رو تو خونه درست کنم با
عجله یک کیک تولد برای گل پسرم تدارک دیدم و اونو تزئین کردم
(عجله به خاطر اینکه قرار بود آقا جون رو پیش یک چشم پزشک ببرم) .
موقع فوت کردن شمع شیطنت میکرد ...اما بالاخره شمع و خاموش کرد
گل پسرمون همش از ما ماشین بزرگی می خواست و می گفت : سچه ماشین(ماشین بزرگ ) بابایی هم رفت و این ماشین و براش گرفت
همیشه شاد و خرم باشی عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی