محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

محمد امین گل پسر مامان و بابا

تبریک تولد

امروز ملوسکم ساعت 8:20 صبح وارد چهارمین سال زندگیش شد تولدت مبارک عزیزم مامان، بابا وآبجی ثنادوستت داریم ...
8 شهريور 1391

کارمند کوچولو

بعد از زلزله ای که در 21 مردادماه در شهرهای ورزقان و اهر رخ داد مهد کودکهای شهر چند روزی تعطیل شد و من، گل پسر رو با خودم به اداره آوردم چند ساعت اول خوب بود و با کامپیوتر و اسباب بازیهای خودش مشغول شد ولی یکی دو ساعت آخر وقت اداری دیگه خسته شدو خوابش میآمد و می گفت که بریم خونمون............   ...
7 شهريور 1391

کارمند کوچولو

بعد از زلزله ای که در 21 مردادماه در شهرهای ورزقان و اهر رخ داد مهد کودکهای شهر چند روزی تعطیل شد و من، گل پسر رو با خودم به اداره آوردم چند ساعت اول خوب بود و با کامپیوتر و اسباب بازیهای خودش مشغول شد ولی یکی دو ساعت آخر وقت اداری دیگه خسته شدو خوابش میآمدو می گفت که بریم خونمون............ ...
7 شهريور 1391

شیشه شیر

چهارشنبه ١١/٤/٩١ مامان آیلا به من گفت که چطوری آیلا جون رو از خوردن پستونک منصرف کرده منهم همون روز ظهر که محمد امین رو از مهد کودک برداشتم و بردم خونه طبق روال همیشگی وقتی ازم شیر خواست شیر را به جای شیشه شیر،  توی لیوان براش آوردم و گفتم پیشی شیشه شیر را برده برای بچه هاش تا گرسنه نمونند اولش ناراحت شد ولی بعدش احساساتی شد و گفت بازم شیشه شیر می خریم و میدیم پیشی ببره برای بچه هاش امروز بعد از گذشت سه روز بعضی وقتها مخصوصا وقتی خوابش میاد شیر را با شیشه می خواد ولی من مقاومت می کنم و ماجرای پیشی رو دوباره براش تعریف میکنم.   ...
14 مرداد 1391

شیشه شیر

چهارشنبه ١١/٤/٩١ مامان آیلا به من گفت که چطوری آیلا جون رو از خوردن پستونک منصرف کرده منهم همون روز ظهر که محمد امین رو از مهد کودک برداشتم و بردمخونه طبق روال همیشگی وقتی ازم شیر خواست شیر را بهجای شیشه شیر،توی لیوان براش آوردم و گفتم پیشی شیشه شیر را برده برای بچه هاش تا گرسنه نمونند اولش ناراحت شد ولی بعدش احساساتی شد و گفت بازم شیشه شیر می خریم و میدیم پیشی ببره برای بچه هاش امروز بعد از گذشت سه روز بعضی وقتها مخصوصا وقتی خوابش میاد شیر را با شیشه می خواد ولیمن مقاومت می کنم و ماجرای پیشی رو دوباره براش تعریف میکنم. ...
14 مرداد 1391

سفر

چند روز پیش (١٦/٤/١٣٩١) فرصتی پیش آمد و با هم به یک مسافرت رفتیم به گل پسرمون خیلی خوش گذشت با وجود اینکه همش در حال گشت و گذار بودیم می گفت پس ددی نمی ریم عکس هایی که تو این مسافرت ازش گرفتم براتون می ذارم امیدوارم خوشتون بیاد. تو این عکس صبح روز شروع حرکتمون هست ( ساعت ٥/٨ ) و گل پسرمون تو ماشین از خواب بیدار شده ... این عکسها در بقعه شیخ صفی اردبیل گرفته شده   آبجی ثنا می خواست تنهایی عکس بندازه ولی .... امان از دست این شیطون......     گل پسرمون کنار مجسمه های پارک شهر فومن کنار دریا محمد امین خیلی احتیاط میکرد تا نزدیکی ساحل می رفت همینکه م...
24 تير 1391

سفر

چند روز پیش (١٦/٤/١٣٩١) فرصتی پیش آمد و با هم به یک مسافرت رفتیم به گل پسرمون خیلی خوش گذشت با وجود اینکه همش در حال گشت و گذار بودیم می گفت پس ددی نمی ریم عکس هایی که تو این مسافرت ازش گرفتم براتون می ذارم امیدوارم خوشتون بیاد. تو این عکس صبح روز شروع حرکتمون هست (ساعت ٥/٨ ) و گل پسرمون تو ماشین از خواب بیدار شده ... این عکسها در بقعه شیخ صفی اردبیل گرفته شده آبجی ثنا می خواست تنهایی عکس بندازه ولی .... امان از دست این شیطون...... گل پسرمون کنار مجسمه هایپارک شهر فومن کنار دریا محمد امین خیلی احتیاط میکرد تا نزدیکی ساحل می رفت همینکه می دید موجی میاد...
24 تير 1391

عکس

این عکسو چند روز پیش زن عمو به مامانی داد تو این عکس که در تاریخ ٨/١٠/١٣٨٨ گرفته شده گل پسرمون ٢ ماهگیش رو تموم کرده خوشگل خانم بغل دستیش دختر عمو هستی که ٨ روز از گل پسرمون کوچیکتر هست . (سمت راست هستی سمت چپ محمد امین)   اینم عکس الینای عزیز (دختر دایی ) که ٤/٤/١٣٩١  به دنیا آمده محمد امین تو بیمارستان از کنار تخت الینا تکون نمی خورد فقط نگاهش میکرد و دستش را به صورت الینا میزد.وقتی که بهش گفتم می خوای الینا رو با خودمون ببریم خونه گفت آره دوست دارم ولی بعدش گفت که آخه الینا مال صبا (خواهر بزرگتر الینا )هست. عزیز عمه تولدت مبارک همیشه زیر سایه پدر و مادرت باشی ...
21 تير 1391

عکس

این عکسو چند روز پیش زن عمو به مامانی داد تو این عکس که در تاریخ ٨/١٠/١٣٨٨ گرفته شده گل پسرمون ٢ ماهگیش رو تموم کرده خوشگل خانم بغل دستیش دختر عمو هستی که ٨ روز از گل پسرمون کوچیکتر هست . (سمت راست هستی سمت چپ محمد امین) اینم عکس الینای عزیز (دختر دایی ) که ٤/٤/١٣٩١ به دنیا آمده محمد امین تو بیمارستان از کنار تخت الینا تکون نمی خورد فقط نگاهش میکرد و دستش را به صورت الینامیزد.وقتی که بهش گفتم می خوای الینا رو با خودمون ببریم خونه گفت آره دوست دارم ولی بعدش گفت که آخه الینا مال صبا (خواهر بزرگتر الینا )هست. عزیز عمه تولدت مبارک همیشه زیر سایه پدر و مادرت باشی ...
21 تير 1391